آسترولوژی چیست؟
- نظر

آسترولوژی چیست؟

admin
یکشنبه، ۰۴ تیر ۱۴۰۲

آسترولوژی یا طالع بینی، نوعی پیشگویی درباره پیش بینی وقایع زمینی و انسانی از طریق مشاهده و تفسیر ستارگان ثابت، خورشید، ماه و سیارات است. گذشتگان معتقدند که حرکت سیارات و ستارگان بر امور زمینی تاثیرگذار است و باعث می‌شود تا سرنوشت افراد، گروه‌ها و ملت‌ها را پیش‌بینی کنند و بر آن‌ها تأثیر بگذارند. اگرچه طالع بینی اغلب در طول تاریخ به عنوان یک علم در نظر گرفته می‌شود، اما امروزه به طور گسترده‌ای در تضاد با یافته‌ها و نظریه‌های علم مدرن غربی است.

ماهیت آسترولوژی

آسترولوژی به عنوان روشی برای پیش‌بینی وقایع دنیوی شناخته می‌شود و بر این فرض استوار است که اجرام آسمانی به ویژه سیارات و ستارگان در ترکیب‌ها یا پیکربندی‌های دلخواهشان (که صورت‌های فلکی نامیده می‌شوند) قرار دارند. آن‌ها به نحوی تغییرات در جهان زیر ماه را تعیین می‌کنند، پایه و مبنای این فرضیه از نظر تاریخی در فلسفه هلنیستی نهفته است. این موضوع  طالع بینی را به طور بنیادی از omina آسمانی ("نشاط") متمایز می‌کند که برای اولین بار در بین النهرین باستان طبقه بندی و فهرست بندی شد.

در اصل اخترشناسان یک جهان زمین‌مرکزی را فرض می‌کردند که در آن «سیاره‌ها» (از جمله خورشید و ماه) در مدارهایی می‌چرخند که مراکز آن در مرکز یا نزدیک به مرکز زمین قرار دارد، در آن ستارگان بر کره‌ای با شعاع محدود و مرکز آن ثابت قرار دارند. بعدها اصول فیزیک ارسطویی پذیرفته شد که بر اساس آن ثابت شد که یک تقسیم مطلق بین حرکات دایره‌ای ابدی عنصر آسمانی و حرکات محدود و خطی چهار عنصر زیر قمری وجود دارد: آتش، هوا، آب، زمین.
اعتقاد بر این بود که روابط ویژه‌ای بین اجرام آسمانی خاص، حرکات متنوع آن‌ها، پیکربندی‌ها با یکدیگر، فرآیندهای تولید و زوال آشکار در جهان آتش، هوا، آب و زمین وجود دارد. این روابط گاهی چنان پیچیده هستند که ذهن هیچ انسانی نمی‌توانست به طور کامل آن‌ها را درک کند بنابراین، اخترشناس ممکن است به راحتی برای هر اشتباهی معذور شود. از نظر منجمان افلاطونی، عنصر آتش در سراسر کرات سماوی گسترش می‌یابد، و این منجمان بیشتر از ارسطویی‌ها به دلیل دخالت الهی در فرآیندهای طبیعی از طریق تأثیرات آسمانی بر روی زمین معتقد بودند.

دخالت الهی در نظریه آسترولوژی کاربرد متفاوت است. طالع بینی در سخت‌ترین جنبه‌اش، جهان را کاملاً مکانیکی فرض می‌کند که امکان مداخله برای خدا باز است اما همه‌ی امکان اختیار از انسان سلب می‌شود. به این ترتیب، به شدت مورد حمله مسیحیت ارتدکس و اسلام قرار گرفت. اما برای برخی، آسترولوژی یک علم دقیق مانند نجوم نیست، بلکه گرایش‌ها و جهت‌هایی را نشان می‌دهد که با اراده الهی یا با اراده انسان تغییر می‌کنند. به تعبیر باردسان، محقق مسیحی سوری (154 - حدود 222) - که غالباً به عنوان یک گنوستیک (معتقد به علم نجات باطنی و این دیدگاه که ماده شر است و روح خیر است) معرفی شد، حرکات ستارگان فقط بر جهان عنصری حکومت می‌کند و روح را در انتخاب بین خوب و بد باز می‌گذارد. هدف نهایی انسان دستیابی به رهایی از دنیای مادی تحت سلطه اخترشناسی است.
برخی از اخترشناسان، مانند حرانیان (از شهر باستانی حران بین النهرین) و هندوها، خود سیارات را خدایان قدرتمندی می‌دانند که احکام آن‌ها را می‌توان از طریق دعا و نیایش یا از طریق علم اقناع خدایان یا سایر قدرت‌های ماوراء طبیعی تغییر داد. در تفاسیر دیگر به عنوان مثال، پریسیلیانیست‌های مسیحی (پیروان پریسیلیان، یک زاهد اسپانیایی قرن چهارم که ظاهراً دیدگاه‌های دوگانه داشت) ستارگانی را که نشانه‌ی اراده خدا بودند آشکار می‌کردند.



اهمیت نشانه‌های اختری

دیدگاهی که ستارگان اراده الهی را آشکار می‌کنند، نزدیک به مفهومی است که در پشت مجموعه‌های باستانی بین النهرین از شگون‌های آسمانی نهفته است. هدف اصلی آن‌ها اطلاع رسانی دربار سلطنتی از فاجعه یا موفقیت قریب الوقوع بود. این فجایع ممکن است به شکل پدیده‌های هواشناسی یا اپیدمی باشند و بر کل جمعیت انسان، حیوان یا گیاه تأثیر بگذارد. omina آسمانی نه به عنوان جبر، بلکه بیشتر به عنوان نشانه تلقی می‌شد، به عنوان نوعی زبان نمادین که در آن خدایان با انسان‌ها در مورد آینده ارتباط برقرار می‌کردند و این تنها بخشی از مجموعه گسترده‌ای از رویدادهای شوم بودند. آن‌ها معتقد بودند که پیش بینی‌های ناخوشایند ممکن است با وسایل تشریفاتی یا با فال‌های مخالف کاهش یا خنثی شود. بارو (پیش‌گوی رسمی)، که امینه آسمانی را مشاهده و تفسیر می‌کرد. بارو در مورد راه‌های اجتناب از بدبختی توصیه‌های بسیاری داشت. او معتقد بودن که این مشکلات و بدبختی‌ها بخش جدایی‌ناپذیر زندگی هر انسانی است.

اهداف آسترولوژی

هدف اولیه و اصلی آسترولوژی آگاه کردن فرد از سیر زندگی آینده خود بر اساس موقعیت سیارات و علائم زودیاک (12 صورت فلکی اخترشناسی) در لحظه تولد یا لقاح او است. این علم تبارشناسی نام دارد که فنون اساسی و اشکال مختلف طالع بینی از آن ایجاد شده است:

·       طالع بینی عمومی رابطه لحظات مهم آسمانی (به عنوان مثال، زمان اعتدال بهاری، کسوف یا پیوندهای سیاره‌ای) را با گروه‌های اجتماعی، ملت‌ها یا کل بشریت مطالعه می‌کند. این کتاب با ابزارهای نجومی به سؤالاتی که قبلاً در بین النهرین برای بارو مطرح شده بود پاسخ می‌دهد.

·       طالع بینی کاتاریک (مربوط به آغازها یا منابع) تعیین می‌کند که آیا آن لحظه از نظر طالع بینی برای موفقیت یک دوره عملی مناسب است یا خیر. اساساً در تضاد با تفسیر دقیق تبارشناسی، کاتاریک به فرد (یا بدنه شرکتی) اجازه می‌دهد تا در زمان‌های مطلوب نجومی عمل کند.

·       طالع بینی بازجویی بر اساس وضعیت آسمان است، این نوع طالع‌بینی نشان دهنده پاسخ لحظه‌ای سؤالات مشتری است. این خدمات مشاوره نجومی دورتر از طالع بینی کاتاریک است و بر تطهیر آیینی و آماده‌/سازی منجم پافشاری می‌کند.

·       سایر اشکال طالع بینی، مانند ریاضیات یا تروماتیک (کاربرد طالع بینی در پزشکی) و طالع بینی نظامی، انواعی از یکی از موارد فوق هستند.

توسعه تاریخی

نشانه‌های آسترولوژی در خاورمیانه باستان

فال‌های اختری که در پیشگویی بین النهرین به کار می‌رفت، بعداً به عنوان طالع بینی یا آسترولوژی شناخته شد و توانست در طالع بینی شاخه‌ای را تشکیل دهد که به عنوان طالع بینی طبیعی شناخته می‌شود.
ماه‌گرفتگی‌ها در دوره‌ی اولیه شوم تلقی می‌شدند، دوره سلسله اول بابل (قرن 18 تا 16 قبل از میلاد) از زمانی بود که متن میخی
Enūma Anu Enlil که به اومینای آسمانی اختصاص داشت آغاز شد. جمع‌آوری و تدوین نهایی این مجموعه، قبل از آغاز هزاره اول پیش از میلاد انجام نشد. الواح به جا مانده از کتابخانه آشوری پادشاه آشوربانیپال (قرن هفتم پیش از میلاد) نشان می دهد که نسخه استاندارد هرگز وجود نداشته است. هر نسخه دارای محتویات و سازماندهی خاص خود بود که برای تسهیل مشاوره صاحبش در مورد شگون‌ها طراحی شده بود.

دسته‌بندی‌های رایج فال انوما آنو انلیل شامل چهار بخش هستند که به نام خدایان اصلی نام‌گذاری شدند: سین، شماش، اداد و ایشتار.
سین (ماه) دارای نشانه
هایی چون پدیده‌های هلال اول ماه، کسوف، هاله، و پیوند با ستاره‌های ثابت است. شماش (خورشید) دارای نشانه‌های مختلفی چون پدیده‌های خورشیدی مانند کسوف، مشاهدات همزمان دو خورشید و حضیض (خورشیدهای اضافی) است. آداد (خدای آب و هوا) به نشانه‌هایی چون پدیده‌های هواشناسی، مانند رعد و برق، صاعقه، و تشکیل ابرها و همچنین زلزله ها اشاره می‌کند. و ایشتار (ناهید) شامل نشانه‌هایی است که پدیده‌های سیاره‌ای مانند اولین و آخرین دید، ایستگاه‌ها (نقاطی که سیارات در آن ایستاده اند)، طلوع‌های کوتاه (طلوع سیاره در شرق هنگام غروب خورشید در غرب)، و پیوند با ستاره‌های ثابت را نشان می‌دهند.

نشانه‌های آسترولوژی در مصر، یونان، هند و چین

استفاده گسترده‌تر از نشانه‌های آسمانی بین النهرین در کتابی که در قرن دوم قبل از میلاد به زبان یونانی نوشته شده و توسط کشیش پتوسیریس به عنوان اثری خطاب به یک پادشاه Nechepso بوده، ثبت شده است. قرن دوم میلادی اولین کتاب از یک خلاصه نجومی، اثر هفاستیون تبس، اخترشناس یونانی مصری قرن پنجم پس از میلاد نوشته شد. این کتاب درباره نشانه‌های جان لیدوس، بوروکرات بیزانسی قرن ششم بود.
در زبان‌های مختلف خاورمیانه نیز متون بسیاری وجود دارد که به نشانه‌های آسمانی می‌پردازند، اگرچه منابع آن‌ها و این سؤال که آیا آن‌ها مستقیماً از یک سنت بین النهرینی نشأت می‌گیرند یا از واسطه‌های یونانی یا هندی مشتق شده‌اند، هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. از میان این متون مهم‌ترین متون مربوط به هرمس تریسمگیستوس توسط حرانیان است و اکنون به زبان عربی نگهداری می‌شود. از کتاب‌های دیگر می‌توان به کتاب زودیاک مندائیان (فرقه‌ای گنوسی هنوز در عراق و خوزستان وجود دارد)، آخرالزمان منسوب به دانیال نبی کتاب مقدس، (موجود در نسخه های یونانی، سریانی و عربی) و کتاب زنبور به زبان سریانی اشاره کرد.

ظاهراً در قرن پنجم قبل از میلاد دره سند توسط هخامنشیان اشغال شد. اولین آثار در متون بودایی این دوره یافت می‌شود و مبلغان بودایی در انتقال این موارد به آسیای مرکزی، چین، تبت، ژاپن و آسیای جنوب شرقی نقش اساسی داشتند. اما مهم‌ترین آثار این سنت هندی و قدیمی‌ترین اثر موجود در سانسکریت، قدیمی‌ترین نسخه Gargasamhita ("ترکیب‌های گارگا") است که هنوز منتشر نشده است. مطالب اولیه بین النهرین به گونه‌ای اصلاح شد که با تصور هندی از جامعه، ازجمله سیستم چهار کاست و وظیفه کاست‌های بالا برای انجام سامسکارا (مراسم تقدیس) سازگار شود. مجموعه‌های متعددی از فال‌ها به زبان سانسکریت وجود دارد که برجسته‌ترین آن‌ها عبارتنداز:

·       «براتسامهیتا» یا «ترکیب بزرگ» وراهامیهیرا

·       جین بهادراباهو سامهیتا

·        ترکیب بهادراباهو

·       آتاروودا 

در آثار قرن سیزدهم و بعد از آن، با عنوان تاجیکا، تلفیقی عظیم از اقتباس‌های عربی از نشانه‌های آسمانی بین النهرین وجود دارد که از طریق ترجمه‌های فارسی (تاجیکا) منتقل شده است. در تاجیکا، فال با طالع بینی عمومی ارتباط نزدیکی دارد. در متون قبلی سانسکریت ارتباط آن‌ها با طالع بینی عمدتاً در زمینه‌های طالع بینی نظامی و کاتاریک بود.

طالع بینی در دوره هلنیستی (قرن سوم قبل از میلاد تا قرن سوم پس از میلاد)

در قرن سوم قبل از میلاد و شاید تا حدودی قبل از آن، پیشگویان بابلی برای پیش‌بینی مسیر زندگی یک فرد شروع به استفاده از برخی از نشانه‌های سیاره‌ای می‌کردند: موقعیت‌ها نسبت به افق، عرض‌های جغرافیایی، پسرفت‌ها و موقعیت‌های دیگر در لحظه تولد. سیر تکاملی آن کم و بیش معاصر و موازی با پیشرفت علم تبارشناسی در مصر هلنیستی بود.

همانطور که بر اساس نظریات افلاطونی یا ارسطویی در مورد زمین به عنوان مرکز منظومه سیاره ای تفسیر شده است. آن‌ها دایره البروج (دایره مداری ظاهری خورشید) را به 12 قسمت مساوی یا علامت زودیاک تقسیم می‌کنند که هر کدام از 30 درجه تشکیل شده و در این امر از بابلیان پیروی کردند. آن‌ها همچنین هر یک از این 12 علامت را به عنوان محل سکونت (یا خانه) یک سیاره در نظر گرفتند و هر یک را به قسمت‌های مختلفی تقسیم کردند. دکان‌های هر کدام 10 درجه و با طول‌های مختلف، و dōdecatēmoria هر کدام 2 درجه و 30 دقیقه که هر کدام نیز تحت سلطه یک سیاره است. در نقاط مختلف در سراسر دایره البروج، درجات تعالی سیارات (تأثیر زیاد) پراکنده است که در مقابل درجات افسرده بودن آن‌ها (تأثیر کم) قرار دارد. بنابراین، کمان‌های مختلف زودیاک، در درجه اول یا ثانویه تابع هر سیاره هستند که قدرت و تأثیر آن در یک اصل (ولادت) تا حدی به موقعیت آن نسبت به این کمان‌ها و دوستان و دشمنانش بستگی دارد.

علاوه بر این، هر علامت زودیاک رابطه خاصی با بخشی از بدن انسان دارد. 12 زودیاک به چهار سه گانه تقسیم می‌شوند که هر کدام بر یکی از چهار عنصر حاکم است. جفت‌های متعدد متضاد (مرد-مونث، روزانه-شب، گرم-سرد و غیره)، بر اساس گمانه زنی‌های پیروان فیثاغورث، فیلسوف عرفانی یونانی قرن ششم قبل از میلاد، با جفت نشانه‌های متوالی مرتبط هستند. طیف گسترده‌ای از مواد موجود در جهان عنصری و ویژگی‌های شخصیت انسان کم و بیش خودسرانه با نشانه‌های مختلف همراه است.

همانطور که مدارهای سیاره از غرب به شرق می‌چرخند، زودیاک روزانه به معنای مخالف به دور زمین می‌چرخد. از یک نقطه معین در سطح زمین آغاز می‌شود، اگر دایره البروج یک دایره قابل مشاهده بود به صورت متوالی نشانه‌ها را یکی پس از دیگری بروز می‌داد و بر فراز افق شرقی بالا می‌روند. اخترشناسان معمولا آن کسی را که لحظه‌ای در صعود قرار می‌گیرد مقام اول و کسی که از آن پیروی می‌کند به عنوان رتبه دوم می‌شناسند. در تبارشناسی هر مکان در این dōdecatropos جنبه‌ای از زندگی بومی را تعیین می‌کند (کسی که تحت علامت خاصی متولد شده است). در سایر اشکال طالع بینی، مکان جنبه مناسبی از دنیای زیر قمری را تعیین می‌کند.

پس اخترشناسان ابتدا با تعیین مرزهای 12 مکان، طول، عرض جغرافیایی هفت سیاره را مشخص می‌کنند. آن‌ها این فال را با بررسی روابط هندسی پیچیده، نشانه‌ها و اجزای سیارات و با قدرت‌های محاسبه شده نشان می‌دهد.  هر نمودار طالع بینی تعداد زیادی پیش‌بینی دارد. بنابراین، اخترشناسان باید بر دانش خود از پیشینه اجتماعی، قومی، و اقتصادی مشتری و تجربیات خود تکیه کنند تا آن‌ها را در اجتناب از خطا و دستیابی به اعتبار راهنمایی کنند.

از حدود 100 سال قبل از میلاد، روش فوق رویه اساسی طالع بینی بوده، اگرچه اصلاحات و ابزارهای اضافی گه‌گاهی معرفی شده است، از جمله موارد مرتبط با سنت هرمسی تریسمگیستوس و دوروتئوس صیدون، شاعر نجومی تأثیرگذار ربع سوم.
قرن 1 پس از میلاد یکی از منظومه لات‌ها است که از برخی نقاط مشخص شده در نمودار طالع بینی به همان اندازه که دو سیاره از یکدیگر فاصله دارند، به عنوان نقاط تأثیرگذار شناخته می‌شوند. نقطه‌ای در دایره البروج که با سرعت یک درجه صعود مایل در سال به سمت نزول یا صعود، طول عمر شخص را تعیین می‌کند. روش دیگر طالع بینی پیوسته است که بر اساس آن نمودارهای سالگرد با تولد پایه مقایسه می‌شوند تا قرائت سالانه ارائه شود. سرانجام، دوره‌های معینی از حیات به سیارات حاکم بر آن‌ها تقسیم می‌شود. این فرمانداران دوره نیز به نوبه خود با دادن دوره‌های فرعی به سیارات، اختیارات خود را با دیگر سیارات تقسیم می‌کنند.

طالع بینی پس از دوره هلنیستی

در هند

طالع بینی یونانی در قرن دوم و سوم پس از میلاد به وسیله چندین ترجمه سانسکریت به هند منتقل شد که یکی از معروف‌ترین آن‌ها ترجمه‌ای است که در ۱۴۹/۱۵۰ پس از میلاد توسط یاوانشوارا انجام شد و توسط Sphujidhvaja در ۲۶۹/۲۷۰ پس از میلاد به عنوان Yavanajataka ترجمه شد. بنابراین، تکنیک‌های طالع بینی هندی به طرز شگفت انگیزی مشابه تکنیک‌های همتای هلنیستی آن نیست. اما این تکنیک‌ها بدون زیربنای فلسفی خود (که سرخپوستان جایگزین وحی الهی شدند) منتقل شدند و هندی‌ها پیش‌بینی‌هایی را که در ابتدا در نظر گرفته شده بود در جامعه یونانی و رومی تغییر دادند تا برای آن‌ها معنادار باشد. آن‌ها به ویژه سیستم کاست، دکترین متمپسیکوزیس (انتقال ارواح)، نظریه هندی پنج عنصر (زمین، آب، هوا، آتش و فضا) و نظام‌های ارزشی هند را در نظر گرفتند.

هندی‌ها نیز یافتند که روش‌شناسی پیچیده‌تر طالع‌بینی هلنیستی را بیشتر توضیح دهند. آن‌ها ناکشاتراها (یا عمارت های قمری)، سیستم پیچیده‌ای از سه دسته یوگا (یا ترکیبات سیاره ای)، ده‌ها گونه مختلف داشا (دوره های سیارات) و آنتارداشا (زیر دوره ها) و یک نظریه پیچیده را به عنوان عناصر مهم اضافه کردند. با افزودن هورها (هر کدام 15 درجه)، ساپتامشاها (هر کدام 4 2/7 درجه)، و نومشاها (هر کدام 3 درجه 20 دقیقه)، تعداد زیربخش‌های علائم زودیاک افزایش یافت. تعداد سیارات با اضافه شدن گره‌های ماه (نقاط تلاقی مدار ماه با دایره البروج) و یک سری آپاگراها یا سیارات خیالی افزایش پیدا کرد. با این حال، چندین عنصر از طالع بینی هلنیستی و شاخه ساسانی آن از جمله قرعه، ناظر، ارباب سال، سه گانه‌ها و تاریخ نجومی تنها در قرن سیزدهم از طریق متون تاجیکا به هند معرفی شدند. علاوه بر تبارشناسی، سرخپوستان به ویژه طالع بینی نظامی و نوعی طالع بینی کاتاریک به نام muhurta-shastra و تا حدی کمتر ریاضیات و طالع بینی پرسشی را پرورش دادند.

در ایران ساسانی

اندکی پس از تأسیس امپراتوری ساسانی توسط اردشیر اول در سال 226 پس از میلاد، انتقال قابل توجهی از طالع بینی یونانی و هندی به ایران صورت گرفت. ترجمه‌های پهلوی (زبان ایرانی) از دوروتئوس صیدا، وتیوس والنس، هرمس و یک هندی به نام (در منابع عربی) فارماسپ وجود داشت. از آنجایی که نسخه‌های اصلی پهلوی همگی گم شده‌اند، این ترجمه‌ها تنها دانش علم ساسانی را ارائه می‌کنند. تبارشناسی در ایران اساساً تقلیدی از هلنیستی بود (البته بدون هیچ گونه فلسفه‌ای) که برخی از ویژگی‌های هندی مانند نوامشاها و تفسیر شیعیان از تصاویر خدایان یونانی و مصری به آن پیوند زده شده بود. تأثیرگذارترین و بارزترین ابداع منجمان ساسانی، توسعه نظریه تاریخ طالع بینی است، یعنی نگارش تاریخ، اعم از گذشته و آینده و بر اساس تعمیم فنون نافذ.

در اسلام

طالع بینی در قرن هشتم و نهم در سه جریان همزمان هلنیستی، هندی و ساسانی وارد تمدن اسلامی شد. ترجمه‌های عربی از یونانی و سریانی بیانگر علم هلنیستی، از سانسکریت نسخه هندی، و از پهلوی ترکیب ساسانی این دو بود. طالع‌شناسی اسلامی از طریق کار ابومعشر در قرن نهم، اقتباس حرانی از تعریف نوافلاطونی از شیوه تأثیرات اختری بر حسب فیزیک ارسطویی را به این تأثیرات افزود.
ابومعشر تاریخ نجوم ساسانی را بیشتر توضیح داد و تعداد اقلامی را که یک منجم باید در نظر می‌گرفت گسترش داد. توجه بسیاری از سوی مسلمانان به طالع بینی غافلگیرانه و پرسشگرانه معطوف شد، اما پس از حمله مغولان در قرن سیزدهم به دلیل انکار مداخله الهی در جهان و انکار اختیار انسان از سوی مسلمانان توجه زیادی به آن شد.

در بیزانس

در طول آخرین خیزش بت پرستی در قرون پنجم و ششم پس از میلاد، بیزانس (امپراتوری روم شرقی) دارای انبوهی از ستاره شناسان چون هفاستیون، یولیان لائودیسه، "پروکلس"، رتوریوس و جان لیدوس بود اگرچه آثار آن‌ها مجموعه‌های منحصربه‌فردی بودند، اما همچنان منابع اصلی برای درک طالع بینی هلنیستی پیشین هستند. با این حال، در پایان قرن ششم، افول عمومی زندگی فکری امپراتوری بیزانس و مخالفت شدید کلیسا، عملاً طالع بینی را محو کرد، اگرچه برخی از روش‌های خواندن فال آسمانی در بیزانس مانند اروپای غربی باقی ماند. این علم تنها در اواخر قرن هشتم و قرن نهم تحت تأثیر ترجمه‌هایی از سریانی و عربی احیا شد. گرچه چیزی به نظریه‌ها یا تکنیک‌های طالع بینی اضافه نشد. این دوره تنها با آخرین شکوفایی طالع بینی در اواخر قرن چهاردهم رقابت داشت، زمانی که جان آبرامیوس و شاگردانش رساله‌های طالع بینی قدیمی‌تر را به زبان یونانی تجدید نظر کرد تا متون مبتذل را برای دوره رنسانس ارائه کنند.

در اروپای غربی

متون طالع بینی امپراتوری روم تقریباً به طور کلی به یونانی نوشته می‌شد تا به لاتین. تنها استثناهای باقیمانده عبارتند از شعر Astronomica of Manilius (حدود 15-20 پس از میلاد)، Matheseos libri ("کتاب‌هایی در مورد طالع بینی") از Firmicus Maternus (حدود 335)، و Liber Hermetis ناشناس ("کتاب هرمس") از قرن 6.  با این حال، در غیاب جداول نجومی به زبان لاتین، هیچ یک از اینها کار مفیدی نبود، و طالع بینی برای همه اهداف عملی با دانش یونانی در اروپای غربی ناپدید شد. تنها با ترجمه‌های متعدد رساله های نجومی و عربی که در قرن‌های 12 و 13 در اسپانیا و سیسیل اجرا شد و با چند ترجمه مستقیم از یونانی احیا شد. اما طالع بینی جدید در جهان لاتین اساساً شاخه‌ای از طالع بینی اسلامی است و تنها در قرن‌های 15 و 16 به نمایش مناسبی از اصل هلنیستی خود دست یافت. این دو قرن همچنین شاهد کامل‌ترین شکوفایی طالع بینی در اروپای غربی بود که اغلب در پیوند با نوافلاطونی و هرمتیسم بود. با این حال، تا قرن هفدهم با جابجایی زمین از مرکز جهان در نجوم جدید کوپرنیک (1473-1543)، گالیله (1564-1642)، یوهانس کپلر (1571-1630)، ظهور از فیزیک مکانیکی جدید دکارت (1596-1650) و نیوتن (1643-1727) طالع بینی قابلیت عقلانی خود را از دست داد و به طور فزاینده‌ای به عنوان علمی غیرقابل دفاع شناخته شد. اگرچه کپلر تلاش کرد روش جدیدی برای محاسبه تأثیرات اخترشناسی در جهان خورشید مرکز (مرکز خورشید) ابداع کند، اما موفق نشد.